صائب تبریزی:چه گل از خودآن مرده دل چیده باشد که زخمی به درویش نخندیده باشد
❈۱❈
چه گل از خودآن مرده دل چیده باشد
که زخمی به درویش نخندیده باشد
تواند به مجنون کسی کرد کاوش
که پیشانی شیرخاریده باشد
❈۲❈
کسی را رسد پا به دامن کشیدن
که صد بار بر خویش گردیده باشد
کند با گهر در میان دست آن کس
که چون رشته بر خویش پیچیده باشد
❈۳❈
شود مایه بیغمی تلخکامی
که یک چند چون باده جوشیده باشد
کسی را رسد دعوی پاک چشمی
که چشم خوداز عیب پوشیده باشد
❈۴❈
ازین ششدر آن کس بردمهره بیرون
که برمهره گل نچسبیده باشد
درین مزرع آن دانه سرسبز گردد
که در قبضه خاک پوسیده باشد
❈۵❈
سرافرازی آن را رسددر گلستان
که چون سرو دامن ز خود چیده باشد
درین ره که پادررکاب است منزل
چه آید ز پایی که خوابیده باشد
❈۶❈
محیطی است کز گوهرش نیست لنگر
بزرگی که حرفش نسنجیده باشد
نیاید به یکدیگر آغوش آن کس
که در خانه زین ترا دیده باشد
❈۷❈
ز رنگین کلامان شودهمچو صائب
به خون جگر هر که غلطیده باشد
کامنت ها