صائب تبریزی:چه کار از یاری دوران برآید به همت کارها آسان برآید
❈۱❈
چه کار از یاری دوران برآید
به همت کارها آسان برآید
سرآید چون زمان ناامیدی
به خواب یوسف از زندان برآید
❈۲❈
هم از کودک مزاجیهای حرص است
که در صد سالگی دندان برآید
نمی گیرد تنور سردنان را
تن افسرده چون باجان برآید
❈۳❈
بود مژگان خونین حاصل عشق
ز دریا پنجه مرجان برآید
چو شبنم هر که خودرا جمع سازد
سبک از گلشن امکان برآید
❈۴❈
رهی سرکن خدا را ای سبکدست
که جان از جسم دست افشان برآید
ندارد حاصلی آمیزش خلق
که شمع از انجمن گریان برآید
❈۵❈
به صبر از ورطه هستی توان رست
به لنگر کشتی از طوفان برآید
ز زیر پوست هر دل را که مغزی است
چو پسته با لب خندان برآید
❈۶❈
چو می باید گذشت آخر ز سامان
خوشا آن سرکه بی سامان برآید
دل از باد مرادعشق صائب
ازین دریای بی پایان برآید
کامنت ها