گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:من نمی آیم به هوش از پند، بیهوشم گذار بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار

❈۱❈
من نمی آیم به هوش از پند، بیهوشم گذار بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار
گفتگوی توبه می ریزد نمک در ساغرم پنبه بردار از سر میناودر گوشم گذار
❈۲❈
از خمار می گرانی می کند سر بر تنم تا سبک کردم سبوی باده بر دوشم گذار
کرده ام قالب تهی از اشتیاقت عمرهاست قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار
❈۳❈
گر به هوشیاری حجاب حسن مانع می شود در سرمستی سری یک بار بر دوشم گذار
شرح شبهای دراز هجراز زلف است بیش پنبه ای بر لب ازان صبح بنا گوشم گذار
❈۴❈
می چکد چون شمع صائب آتش از گفتارمن صرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۵۷۱

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمود
2012-09-27T00:05:03
ان من البیان لسحر این غزل بیت شوزناک است و در حقیقت زبانحال عاشق دلسوخته و واله معشوق است تا جایی که خود را ناتوان از شرخ دلسوختگی میبیند و خاموشی را ترجیح میدهد می‌چکد چون شمع صائب آتش از گفتار منصرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار
محمود
2012-09-27T00:05:57
این غزل بغایت سوزناک است