صائب تبریزی:ترک من کزپسته اش بی خواست می ریزد شکر چشم تنگی دارد از بادام کوهی تلختر
❈۱❈
ترک من کزپسته اش بی خواست می ریزد شکر
چشم تنگی دارد از بادام کوهی تلختر
با سبکباران چه سازد قلزم پر شور و شر؟
کف به ساحل می رسد از سیلی موج خطر
❈۲❈
صحبت نیکان بدان را خوب رسوا می کند
می نماید تلخی بادام افزون در شکر
دعوی منصور از دارفنا این اوج یافت
منزل تیر کمان سخت باشد دورتر
❈۳❈
گفتگوی ناصحان بادست چون دل شد سیاه
نیست خون مرده را پروای زخم نیشتر
ازمیان زنار کافر نعمتی راباز کن
تافلک چون بندگان در خدمتت بنددکمر
❈۴❈
هر که را پرده های چشم آب شرم هست
زود می آید برون از پوست چون بادام تر
لاله داغ است باغ دلگشای عاشقان
برندارد مرغ زیرک صائب از روزن نظر
کامنت ها