صائب تبریزی:برفروز از می و زنگ از دل آگاه ببر بر فلک جرعه بیفشان کلف از ماه ببر
❈۱❈
برفروز از می و زنگ از دل آگاه ببر
بر فلک جرعه بیفشان کلف از ماه ببر
ثمری نیست دل خام که بر شاخ رسد
چند روزیش به آتشکده آه ببر
❈۲❈
فیض، پروانه هر شمع تنک پرتو نیست
از دل چراغی به سر راه ببر
رزق لب تشنه ارباب توکل باشد
بگذر از دلو ورسن، یوسف ازین چاه ببر
❈۳❈
خبرحسرت آغوش تهیدست مرا
یک ره ای هاله بیدرد، به آن ماه ببر
صیقل آینه سینه بود روی گشاد
حاجت خویش به دیوان سحرگاه ببر
❈۴❈
صائب از چرخ شکایت ز جوانمردی نیست
این غبار از دل آگاه به یک آه ببر
کامنت ها