صائب تبریزی:ویرانه های کهنه بود جای مور و مار در طبع پیر حرص و تمناست بیشتر
❈۱❈
ویرانه های کهنه بود جای مور و مار
در طبع پیر حرص و تمناست بیشتر
در پرده حجاب کند غنچه نوشخند
دلهای شب گشایش دلهاست بیشتر
❈۲❈
میدان دهد به سرکشی اسب بال و پر
شور جنون به دامن صحراست بیشتر
مجنون حسد به شورش فرهاد می برد
درکوهسار سیل به غوغاست بیشتر
❈۳❈
صائب کسی که عاقبت اندیش اوفتاد
روی دلش به عالم عقباست بیشتر
دل روشن از سیاهی سوداست بیشتر
سوز و گداز شمع به شبهاست بیشتر
❈۴❈
در زیر خاک دانه به ابرست امیدوار
دل را نظر به عالم بالاست بیشتر
در دل گره زیاده به چشم است اشک من
گوهر نهفته در ته دریاست بیشتر
❈۵❈
پوشیده است دردل عنبر بهارها
صبح امید دردل شبهاست بیشتر
سوزن همیشه خون خورد از خارپای خلق
زحمت نصیب دیده بیناست بیشتر
❈۶❈
دولت شود ز پله تمکین گران رکاب
در کوه قاف شوکت عنقاست بیشتر
دشنام در مذاق من از بوسه خوشترست
چون باده تلخ گشت گواراست بیشتر
❈۷❈
اشک ندامت است سیه کار را فزون
باران در ابر تیره مهیاست بیشتر
گر نیست تخم سوخته نشو ونما پذیر
چون دربهار شورش سوداست بیشتر؟
کامنت ها