صائب تبریزی:از هیچ آفریده به دل گرد کین مگیر درزندگی قرار به زیر زمین مگیر
❈۱❈
از هیچ آفریده به دل گرد کین مگیر
درزندگی قرار به زیر زمین مگیر
نتوان به علم رسمی از آتش نجات بافت
درپیش روی خود سپر کاغذین مگیر
❈۲❈
سیلاب را ملاحظه از کوچه بند نیست
زنهار پیش دیده من آستین مگیر
شمع از گداز یافت به افسردگی نجات
راه سلوک بی نفس آتشین مگیر
❈۳❈
پیوست نور شمع به صبح آفتاب شد
دامان یار جز به دم واپسین مگیر
از روی آتشین دل سنگ آب می شود
آیینه پیش طلعت آن مه جبین مگیر
❈۴❈
دل رامکن شکار به دزدیدن نگاه
این صید رام رابه کمند و کمین مگیر
صائب گزیده می شود از نیش منتش
زنهار شهد تاز مگس انگبین مگیر
کامنت ها