صائب تبریزی:مرو ز گوشه عزلت به هیچ منظر دیگر مجو بغیر در دل گشایش از در دیگر
❈۱❈
مرو ز گوشه عزلت به هیچ منظر دیگر
مجو بغیر در دل گشایش از در دیگر
بجز سفال پر از خون دل که نیست خمارش
مسازتر لب خود راز هیچ ساغر دیگر
❈۲❈
بغیر در گه یزدان که چوب منع ندارد
مشو به قامت خم گشته حلقه در دیگر
بجز ستاره اشکی کزاوست روشنی دل
نظر سیاه مگردان به نور اختر دیگر
❈۳❈
ز گریه دل شبها توان رسید به مقصد
که جز ستاره درین نیست رهبر دیگر
مدار دست زدامان صبر در همه حالی
که دل سکون نپذیرد به هیچ لنگر دیگر
❈۴❈
دل شکسته به دست آر ز جوهریانی
که نیست در صدف نه سپهر گوهر دیگر
ز راستی طمع حاصل است شاهد خامی
که غیر عقده دل نیست سرو رابر دیگر
❈۵❈
تراست پرده غفلت حجاب چشم بصیرت
و گرنه هردم صبح است صبح محشر دیگر
بغیر اشک کزاو گاه گاه آب دهم چشم
نمانده است مرا در بساط گوهر دیگر
❈۶❈
بغیر داغ که دلسرد می کند ز جهانم
سرم فرود نیاید به هیچ افسر دیگر
درین محیط ز طوفان مکن ملاحظه صائب
که همچو موج شود هر شکست شهپر دیگر
کامنت ها