صائب تبریزی:رخنه در دل می کند مژگان قتالش هنوز می کشد آب ازجگرها دانه خالش هنوز
❈۱❈
رخنه در دل می کند مژگان قتالش هنوز
می کشد آب ازجگرها دانه خالش هنوز
شاهبازغمزه اش راگرچه خط دربوته کرد
در کمین سینه کبک است چنگالش هنوز
❈۲❈
گر چه ازخط غمزه شوخش حصاری گشته است
موج جوهر می زند شمشیر اقبالش هنوز
گر چه دود از خرمن حسنش برآورده است خط
ریشه دردل میدوانددانه خالش هنوز
❈۳❈
گشت در چشم غزالان گرد مجنون گوشه گیر
برنداردسنگ طفلان سرزدنبالش هنوز
از غم فرهاد آن زخمی که برشیرین رسید
اشگ خونین می چکداز چشم تمثالش هنوز
❈۴❈
گرچه موی صائب از گردحوادث شد سفید
همچنان داردطراوت کشت آمالش هنوز
کامنت ها