صائب تبریزی:از جبینش عرق شرم روان است هنوز چشم امید به رویش نگران است هنوز
❈۱❈
از جبینش عرق شرم روان است هنوز
چشم امید به رویش نگران است هنوز
گرچه خط گرد برآورد ز شکرزارش
بوسه بر گرد لبش بال افشان است هنوز
❈۲❈
در ته سبزه خط، حکم لب میگونش
بر دل سوخته چون آب روان است هنوز
رویش از سبزه خط گر چه زره پوش شده است
دل ز هر حلقه به رویش نگران است هنوز
❈۳❈
گر چه زنگار گرفته است ز خط شمشیرش
چین ابروی غضب سخت کمان است هنوز
جلوه اش می برد از دست نظر بازان را
قامتش حلقه رباتر ز سنان است هنوز
❈۴❈
نکند گوش به پروانه معزولی خط
چشمش از هر مژه ای فتنه نشان است هنوز
ملکش از لشکر بیگانه خط شد پامال
حسن غافل لمن الملک زنان است هنوز
❈۵❈
غمزه شوخ به ویرانی دل مشغول است
زلف در غارت جان برق عنان است هنوز
به جگر سوزی احباب نمی پردازد
غنچه سنگدلش تلخ زبان است هنوز
❈۶❈
نتوانست خط آورد به اصلاح او را
فتنه عالم و آشوب جهان است هنوز
گر چه ته جرعه ای از باده حسنش مانده است
صائب از جمله خونابه کشان است هنوز
کامنت ها