صائب تبریزی:بگیر جام هلالی ز رخ نقاب انداز ز رعشه سنگ به مینای آفتاب انداز
❈۱❈
بگیر جام هلالی ز رخ نقاب انداز
ز رعشه سنگ به مینای آفتاب انداز
فریب حسن سبکسیر رنگ و بوی مخور
محبت گل این باغ بر گلاب انداز
❈۲❈
کمند جاذبه گوهرست بیتابی
همین تو رشته جان را به پیچ و تاب انداز
میی که پشت ندارد نخوردنش اولاست
به پای خم بنشین در قدح شراب انداز
❈۳❈
مشو چو قطره شبنم گره درین گلزار
سربریدن به دامان آفتاب انداز
ترا چه کار که این خاک پاک و آن شورست
به هر زمین که رسی تخم چون سحاب انداز
❈۴❈
اگر قبول نداری که بی تو چون داغیم
بیا به سینه سوزان ما کباب انداز
نصیب کوزه سر بسته است باده ناب
نهفته چشم برآن چشم نیمخواب انداز
❈۵❈
جواب آن غزل است این که خواجه حافظ گفت
مرا به میکده بر در خم شراب انداز
کامنت ها