صائب تبریزی:تا دست دست توست میی در ایاغ ریز بر هر زمین که رسی رنگ باغ ریز
❈۱❈
تا دست دست توست میی در ایاغ ریز
بر هر زمین که رسی رنگ باغ ریز
جام جم و سفال، گل یک حدیقه اند
مانند شیشه می به لب هر ایاغ ریز
❈۲❈
زان باده ای که ریگ روان تردماغ ازوست
یک قطره درپیاله این بیدماغ ریز
ذوق کدام باده به خوش دشمن است؟
تا عندلیب مست شود خون زاغ ریز
❈۳❈
بلبل برای چیست خس و خار آشیان؟
مشتی به چشم رخنه دیوار باغ ریز
دستت اگر به سوده الماس می رسد
درآستین زخم و گریبان داغ ریز
❈۴❈
صائب بکش ز میکده عشق ساغری
ته جرعه نشاط به رخسار باغ ریز
کامنت ها