صائب تبریزی:از زلف کافر تو نجسته است هیچ کس قید فرنگ رانشکسته است هیچ کس
❈۱❈
از زلف کافر تو نجسته است هیچ کس
قید فرنگ رانشکسته است هیچ کس
از خود برون نیامده نتوان به حق رسید
گوهر به چشم بسته نجسته است هیچ کس
❈۲❈
غیر از سپند خال که رو سخت کرده است
در آتش این چنین ننشسته است هیچ کس
با زاهد فسرده مگو حرف درد و داغ
نان در تنور سرد نبسته است هیچ کس
❈۳❈
پرهیز چون کنم ز می ایام نوبهار؟
ازآب خضر دست نشسته است هیچ کس
غیر از قبا کسی ز اسیران سینه چاک
بر قامت تو بند نبسته است هیچ کس
❈۴❈
جز خط دل سیاه که آن زلف راشکست
بال و پر هما نشکسته است هیچ کس
جز من که مایلم به دهان و میان تو
دل رابه هیچ و پوچ نبسته است هیچ کس
❈۵❈
یک مو نمانده است تعلق به جان مرا
این رشته را چنین نگسسته است هیچ کس
زین سرکشان که دعوی زورآوری کنند
شاخ غرور رانشکسته است هیچ کس
❈۶❈
در هیچ ذره نیست که شوری ز عشق نیست
صائب ز قید عشق نجسته است هیچ کس
کامنت ها