صائب تبریزی:صبح شد مطرب، قدح را پر کن از می زود باش از دم جان بخش جان کن در تن نی زود باش
❈۱❈
صبح شد مطرب، قدح را پر کن از می زود باش
از دم جان بخش جان کن در تن نی زود باش
میپرد گوش اجابت در هوای نالهات
هایهایی سر کن ای بیدرد، هی هی زود باش
❈۲❈
این که می از خم به مینا میکنی، در جام کن
این دو منزل را یکی کن ای سبکپی زود باش
فیض از آیینه تاریک روگردان شود
صیقلی کن سینه را از ساغر می زود باش
❈۳❈
ناله نی کشتی می را بود باد مراد
دور ساغر درگره افتاد ای نی زود باش
تا به خود جنبیدهای از دست فرصت رفته است
جام را پر، شیشه را خالی کن از می زود باش
❈۴❈
بار غم در سینه مجنون نفس نگذاشته است
گر به صحرا میروی ای ناقه از حی زود باش
تا ندزدیده است مطرب دست را در آستین
گر بساط زندگانی میکنی طی زود باش
❈۵❈
این جواب آن غزل صائب که میگوید و دود
ساقیا مصر قدح خالی است، هی هی زود باش
کامنت ها