صائب تبریزی:چشم و گوش و لب ببند، از شور و شر آسوده باش خویش را گردآوری کن از سپر آسوده باش
❈۱❈
چشم و گوش و لب ببند، از شور و شر آسوده باش
خویش را گردآوری کن از سپر آسوده باش
ازکمان توست هر تیری که در دل می خلد
راست شو، از تیر طعن کج نظر آسوده باش
❈۲❈
هر چه صورت می پذیرد سایه کردار توست
لب بگز از حرف تلخ،از نیشتر آسوده باش
تا ثمر دارد رگ خامی، ز دار آویخته است
پخته شو، ازدار و گیر این شجر آسوده باش
❈۳❈
از جهانگردی غبار خاطر افزون می شود
ازتو بیرون نیست منزل، از سفر آسوده باش
پرتو خورشید هیهات است ماند برزمین
از شبیخون فنا ای بیجگر آسوده باش
❈۴❈
خلوت آیینه روشن از فروغ حیرت است
ز اختیار خوب و زشت و خیر و شر آسوده باش
شد زمین از بردباری مظهر حسن بهار
گرچه خاک ره کنندت پی سپر آسوده باش
❈۵❈
چون صدف صائب ز دریا گوشه ای کن اختیار
ز انقلاب موج آب چون گهر آسوده باش
کامنت ها