صائب تبریزی:از هوسناکی گران برخاطر دوران مباش از فضولی بارصاحبخانه چون مهمان مباش
❈۱❈
از هوسناکی گران برخاطر دوران مباش
از فضولی بارصاحبخانه چون مهمان مباش
تا درایام خزان برگ و نوایی با شدت
در بهاران غافل ازاحوال بی برگان مباش
❈۲❈
خجلت روی زمین ازتشنه جانان می کشی
در ریاض آفرینش ابر بی باران مباش
آیه نومیدی سایل مشو از چوب منع
مانع آمد شد محتاج چون دربان مباش
❈۳❈
سیم وزر را نیست چون سیماب دریک جا قرار
چون صدف در فکر جمع گوهر غلطان مباش
می توان تااز قناعت سنگ بستن برشکم
روز و شب چون آسیا درفکر آب ونان مباش
❈۴❈
از تمامی ماه رادیدی که چون باریک شد؟
بر کمال خویشتن ازسادگی نازان مباش
نعمت الوان ثمر غمهای گوناگون دهد
خون دل خور درتلاش نعمت الوان مباش
❈۵❈
برنمی آری اگر دست حمایت ز آستین
از هواجویی به شمع زندگی دامان مباش
نیست چون از روشنی جز اشک و آهی حاصلت
همچو شمع صبحدم برزندگی لرزان مباش
❈۶❈
چرخ نیلی حلقه ماتم بودبر غافلان
تا درین ماتم سرایی یک نفس خندان مباش
از وصال سست پیوندان بریدن نعمتی است
دلگران درپیری از افتادن دندان مباش
❈۷❈
عدل بخشد پادشاهان راحیات جاودان
چون سکندر درتلاش چشمه حیوان مباش
نیل چشم زخم می باید کمال حسن را
دلگران ای ماه مصر از سیلی اخوان مباش
❈۸❈
باش صائب در تلاش شاهدان معنوی
نیستی آیینه، درهر صورتی حیران مباش
کامنت ها