صائب تبریزی:چون ترا مسکن میسر شد تزیین مباش تخته کز دریا ترا بیرون برد رنگین مباش
❈۱❈
چون ترا مسکن میسر شد تزیین مباش
تخته کز دریا ترا بیرون برد رنگین مباش
دیده بد می کشد رنگین لباسان رابه خون
شمع مارا جامه فانوس گو رنگین مباش
❈۲❈
افسر زرین سر خورشید رادر کارنیست
داغدار عشق راگو شمع بربالین مباش
تخم قابل در زمین پاک گوهر می شود
وقت صبح صافدل بی گریه خونین مباش
❈۳❈
برگریزان کرم رانوبهاران درقفاست
تاگلی در باغ داری مانع گلچین مباش
پرده بینش نگردد موشکافان رالباس
همچو شیادان نهان در خرقه پشمین مباش
❈۴❈
از گرانقدری است هر مطلب که دیر آید به دست
از تهی بر گشتن دست دعا غمگین مباش
نیست در بند زر و آهن تفاوت ،زینهار
تامیسر می شود در قید مهر و کین مباش
❈۵❈
گر طمع داری که صائب ازخدابینان شوی
خودپسند و خود نما و خود سرو خودبین مباش
کامنت ها