صائب تبریزی:ناز پروردی که من گردیدهام پروانهاش گل زنند اطفال جای سنگ بر دیوانهاش
❈۱❈
ناز پروردی که من گردیدهام پروانهاش
گل زنند اطفال جای سنگ بر دیوانهاش
بنده آن سرو بالایم که طوق قمریان
میشود موج شراب از جلوه مستانهاش
❈۲❈
کعبه نتواند قدم در کوی آن کافر گذاشت
نیست خال عاریت بر چهره بتخانهاش
هر حبابی یوسفی دارد به زیر پیرهن
هر کف می چشم یعقوبی است در میخانهاش
❈۳❈
خال او از موشکافان بیشتر دل میبرد
مرغ زیرک را به دام آرد فریب دانهاش
شمع تردامن ندارد راه در درگاه او
از فروغ روی چون لعل است شمع خانهاش
❈۴❈
سیر جنت میکند در خانه خشک صدف
هرکه باشد چون گهر از خویش آب و دانهاش
هر نگاه از چشم او صائب بود پیمانهای
وقت آن کس خوش گردد سرخوش از پیمانهاش
کامنت ها