صائب تبریزی:خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟ یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش
❈۱❈
خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟
یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش
این چه لطف است که برخود چونظر اندازد
یوسفستان شود ازپرتو عارض بدنش
❈۲❈
آتشین لعل لب یار فروغی دارد
که سخن همچو گهر آب شود در دهنش
یوسفی را که من ازخیل نظر بازانم
پرده دیده یعقوب بود پیرهنش
❈۳❈
داغ عشق از دل افسرده اغیار مجو
این سهیلی است که باشد دل خونین یمنش
یکی ازجمله خونابه کشان است سهیل
دلبری را که منم واله سیب ذقنش
❈۴❈
هرگز ازسیلی اخوان نرود بریوسف
آنچه از سبزه خط رفت به برگ سمنش
چشم روزن ز شکرخواب نگردد بیدار
درحریمی که بخندد لب شکرشکنش
❈۵❈
گر چه در بسته به یک کس نگذارند بهشت
چه بهشتی است گذارند حریفان به منش
صائب آن لب به خموشی جگر عالم سوخت
تاچه باشد نمک خنده و شور سخنش
کامنت ها