صائب تبریزی:دلپذیرست چنان پسته شکرشکنش که رسد پیشتر از گوش به دلها سخنش
❈۱❈
دلپذیرست چنان پسته شکرشکنش
که رسد پیشتر از گوش به دلها سخنش
خط شبرنگ دمیده است ز لعل لب او؟
یا به خون چشم سیه کرده عقیق یمنش
❈۲❈
مرکز دایره عشرت جاوید شود
بوسه ای راکه فتد راه به کنج دهنش
آفتابی است که از آب نماید دیدار
تن لرزنده سیمین ز ته پیرهنش
❈۳❈
در حریم صدفش گوهر بینایی نیست
دل هر کس که نیفتاده به چاه ذقنش
اشک وآهش گهر و عنبر سارا گردد
هرکه چون شمع بودراه درآن انجمنش
❈۴❈
سرو قدی که من از جلوه او پامالم
آسمان سبزه خوابیده بود در چمنش
مغز هرکس که ز فکر تو پریشان گردد
سنبل باغ بهشت است پریشان سخنش
❈۵❈
عاشقان منت آمد قاصد نکشند
که دهد رفتن دلها خبر ازآمدنش
کی درآید به نظر آن تن سیمین، که شده است
پیرهن بال پریزاد ز لطف بدنش
❈۶❈
تا فتاده است به فکر سرکویش صائب
هست دلگیرتر از شام غریبان وطنش
کامنت ها