گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش ما و دریا چو نمودیم به هم گوهر خویش

❈۱❈
ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش ما و دریا چو نمودیم به هم گوهر خویش
بس که چون آینه ترسیده ام از دیده شور زره زیر قبا ساخته ام جوهر خویش
❈۲❈
هر که نا خوانده به هر بزم چو پروانه رود بایدش قطع نظر کرد ز بال و پرخویش
از چه چون شمع زباد سخر اندیشه کنم ؟ دیده ام من که مکرر به ته پا سرخویش
❈۳❈
گریه تلخ بود حاصلش ازبرگ نشاط در بهار آن که چو گل صرف نسازد زرخویش
نرود پیچ و خم ازرشته جانم بیرون تا ز تیغ تو چو جوهر نکنم بستر خویش
❈۴❈
چه کند شورش دریای حوادث با من ؟ من که از موج خطر ساخته ام لنگر خویش
نیست ممکن چو سبو کاسه در یوزه کنم دست خشکی که مرا هست به زیر سرخویش
❈۵❈
چون خرامش به چمن تخم قیامت کارد سرو از بیم به صد دست بگیرد سرخویش
پیش آن غنچه دهن حرف مرا سبز نکرد ترم از گریه بی حاصل چشم تر خویش
❈۶❈
گل نیلوفری از یاسمنش جوش زند اگر از نگهت گل جامه کند در بر خویش
نیست در روی زمین جای سخن گفتن حق مگر از دار چو منصور کنم منبر خویش
❈۷❈
عجبی نیست اگر گوهر سنجیده من بحر را مانع طوفان شود از لنگر خویش
گرچه چون تیر بود سیر من از زور کمان می کشم منت پرواز زبال و پر خویش
❈۸❈
نکند باد خزان رحم به مجموعه گل من به امید چه شیرازه کنم دفتر خویش ؟

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۹۹۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها