صائب تبریزی:مخور چو لاله و گل، روی دست ساغر عیش که در رکاب نسیم فناست دفتر عیش
❈۱❈
مخور چو لاله و گل، روی دست ساغر عیش
که در رکاب نسیم فناست دفتر عیش
ستاره سحری و چراغ صبحدم است
به چشم وقت شناسان فروغ اختر عیش
❈۲❈
مده به عیش سبکسیر صحبت غم را
که همچو شبنم گل بی بقاست گوهر عیش
به حسن عافیت غم کجا رسد شادی؟
طرب رسول ملال است و غم پیمبر عیش
❈۳❈
چنان که فتنه عالم ز باده می زاید
به صد هزار غم آبستن است مادر عیش
به آفتاب حوادث بساز چون مردان
که همچو میوه خام است سایه پرور عیش
❈۴❈
گمان حور و پری داشتم ،ندانستم
که دیو غم بدر آید ز زیر چادر عیش
کجاست گردسپاه غم و غبار ملال؟
که خاکهای جهان را کنیم برسر عیش
❈۵❈
گزیده است مرابس که شادی ایام
به چشم حلقه مارست حلقه در عیش
مقیم گوشه غم باش اگر مسلمانی
که دین ضعیف شود در زمین کافر کیش
❈۶❈
ز داغ لاله عاشق مدام،معلوم است
که دل سیاه کندصحبت مکرر عیش
جواب آن غزل مولوی است این صائب
زهی خدا که کند مرگ راپیمبر عیش
کامنت ها