گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:هر رهروی که شوق تو سازد روانه اش ازموج خود چوآب بود تازیانه اش

❈۱❈
هر رهروی که شوق تو سازد روانه اش ازموج خود چوآب بود تازیانه اش
مرغی است روح، قطره می آب و دانه اش دل توسنی است ناله نی تازیانه اش
❈۲❈
هر دم هزار بوسه طلب رابه گفتگو وامی کند ز سرلب شیرین بهانه اش
در قلزمی که موجه من سیر می کند خارو خسی است هردو جهان برکرانه اش
❈۳❈
مرغی که در بهار چکد خونش ازفغان در فصل برگریز چه باشد ترانه اش
در وقت خویش هرکه دهن باز می کند از گوهرست همچو صدف آب ودانه اش
❈۴❈
امید هیچ کس به قیامت نمانده است ازبس که روز می گذراند بهانه اش
نرمی ز حد مبر که چو دندان مار ریخت هر طفل نی سوار کند تازیانه اش
❈۵❈
هرکس کند زپایه خود بیشتر بنا فال نزول می زند از بهر خانه اش
از حسن اتفاق مگربرهدف خورد تیر هوائیی که نباشد نشانه اش
❈۶❈
کو روی سخت، تا چوکمان افکند به دور چون تیر هرکه سر زده آید به خانه اش
افسانه ای است عمر که مرگ است خواب او زنهار گوش هوش منه برفسانه اش
❈۷❈
بیچاره رهروی که دل از دست داده است سرگشته ناوکی که نباشد نشانه اش
ما را زبان شکوه برآتش نشانده است آسوده آتشی که نباشد زبانه اش
❈۸❈
از قرب حسن اگر نه دماغش مشوش است چون حرف می زند به سر زلف، شانه اش
صائب اگر به یار سخن فهم می رسید می شد جهان پر از غزل عاشقانه اش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۰۵۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها