صائب تبریزی:فارغ ز تمنای جهان گذران باش بی داعیه چون دیده حیرت زدگان باش
❈۱❈
فارغ ز تمنای جهان گذران باش
بی داعیه چون دیده حیرت زدگان باش
از راه تواضع به فلک رفت مسیحا
باذره تنزل کن و خورشید مکان باش
❈۲❈
زان پیش که ایام بهاران بسر آید
آماده پرواز چو اوراق خزان باش
در حقه سربسته گذارند گهر را
خاموش نشین، محرم اسرار نهان باش
❈۳❈
آیینه خورشید شود دیده بیدار
چون شبنم گل تادم آخر نگران باش
شد مخزن گوهر صدف از پاک دهانی
یک چند درین بحر تو هم پاک دهان باش
❈۴❈
سررشته میزان عدالت مده از دست
زنهار که با هرکه گران است گران باش
جایی که به کردار بود قیمت مردم
صائب که ترا گفت که چون تیغ،زبان باش ؟
کامنت ها