گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:جز چشم توای شوخ جانهاست فدایش بیمار ندیدم که توان مرد برایش

❈۱❈
جز چشم توای شوخ جانهاست فدایش بیمار ندیدم که توان مرد برایش
ازحلقه به زنجیر محال است رسد نقص کوتاه نگردد به گره زلف رسایش
❈۲❈
دربسته نازست سراپرده محمل بیرون مرو ازراه به آواز درایش
هر سو که رود،درحرم کعبه کند سیر آن را که بود ازدل خود قبله نمایش
❈۳❈
بر هرکه فتد پرتو خورشید قناعت دل تیره کند سایه اقبال همایش
هرعقده مشکل که به ناخن نگشاید از آه سحرگاه بود عقده گشایش
❈۴❈
چون عضو ز جا رفته، شود هرکه مسافر بسیار خورد خون که فتد باز به جایش
ازگوشه عزلت چه ضرورست برآید؟ صائب که زند موج پریزاد، سرایش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۰۸۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

مصطفا گلیاری
2017-05-30T06:34:05
در مصرع اول کلمه «که» قبل از «جانها» از قلم افتادهدرستش اینه:جز چشم تو ای شوخ که جانهاست فدایشجایی دیگه هم دیدم که اینطور منتشر شده:جز چشم سیاه تو که جانهاست فدایش