صائب تبریزی:در جهان دل مبند و اسبابش می جهد برق از ابر سنجابش
❈۱❈
در جهان دل مبند و اسبابش
می جهد برق از ابر سنجابش
گل سیراب ازین چمن مطلب
العطش می زند لب آبش
❈۲❈
هر که پهلو ز لاغری دزدید
پهلوی چرب اوست قصابش
ملک حیرت چه عالمی دارد
آرمیده است نبض سیمابش
❈۳❈
بس که بادام چشم او تلخ است
زهر می بارد از شکر خوابش
کی کند یاد از فراموشان ؟
طاق نسیان شده است محرابش
❈۴❈
صائب ازآسمان امان مطلب
که به خون تشنه است دولابش
کامنت ها