گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:از هر صدا نبازم چون کوه لنگر خویش بحر گران وقارم درپاس گوهر خویش

❈۱❈
از هر صدا نبازم چون کوه لنگر خویش بحر گران وقارم درپاس گوهر خویش
شمع حریم عشقم پروای کشتنم نیست بسیار دیده ام من در زیر پا سرخویش
❈۲❈
از خشکسال ساحل اندیشه ای ندارم پیوسته در محیطم ازآب گوهر خویش
دریافت مرغ تصویر معراج بوی گل را ما رنگ گل ندیدیم از سستی پر خویش
❈۳❈
شهد وصال شکر می خواست دور باشی از زهر سبز کردیم چون طوطیان پر خویش
تا در میان آتش درباغ خلد باشی ازآبروی خود کن زنهار گوهر خویش
❈۴❈
زان گوهر گرامی هرگزخبر نیابی تا بادبان نسازی در بحر لنگر خویش
روزی که در گلستان انشای خنده کردیم دیدیم برکف دست چون شاخ گل سر خویش
❈۵❈
دولت مساعدت کرد صیاد چشم پوشید در کار دام کردم نخجیر لاغر خویش
غافل نیم ز ساغر هرچند بی شعورم چون طفل می شناسم پستان مادر خویش
❈۶❈
کردار من به گفتار محتاج نیست صائب در زخم می نمایم چون تیغ جوهر خویش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۱۰۲

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

nabavar
2018-04-02T14:21:53
پوزش: می گویند
مهدی
2018-04-02T09:14:55
سلام ببخشید میخواستم بدونم معنی بیت دوم چی میشه
nabavar
2018-04-02T14:20:46
مهدی جان شمع حریم عشقم، پروای کشتنم نیستبسیار دیده‌ام من، در زیر پا سر خویشخاموش کردن شمع را اصطلاحاً کشتن شمع می گوَند:شمع را باید ازین خانه برون بردن و کشتن تا که همسایه نداند که تو در خانه ی ماییمیگوید:چون شمع در حریم عشق می سوزم و از کشته شدن نمی ترسم ، بارها درین راه مرگ را به چشم دیده ام.زنده باشی