صائب تبریزی:از کفر توان رستن ای یار به آمیزش سجاده تواند شد زنار به آمیزش
❈۱❈
از کفر توان رستن ای یار به آمیزش
سجاده تواند شد زنار به آمیزش
سیلاب شود قطره انگور شود باده
تا فرد روان آرند اقراربه آمیزش
❈۲❈
نتوان گره دل را واکرد به یک ناخن
بسته است درین عالم هرکار به آمیزش
ماننده دوناخن بس عقده که بگشایند
چون دست یکی سازنددویاربه آمیزش
❈۳❈
درساز به همجنسان زنهار که می گردد
چون حبل متین محکم یک تار به آمیزش
مقصود زآمیزش ،آمیزش روحانی است
آمیزش ظاهر را مشمار به آمیزش
❈۴❈
درگوشه تنهایی هموار نمی گردد
هرکس که نشد صائب هموار به آمیزش
کامنت ها