صائب تبریزی:کجا روشن شود چشم زلیخا بر تن یوسف؟ که عصمت سر زد از یک جیب با پیراهن یوسف
❈۱❈
کجا روشن شود چشم زلیخا بر تن یوسف؟
که عصمت سر زد از یک جیب با پیراهن یوسف
محبت کرد چون دستار چشم پیر کنعان را
در آن ساعت که تهمت چاک زد پیراهن یوسف
❈۲❈
بیاض و خط دیوانی به یکدیگر نمیخوانند
چه نسبت طره زنجیر را با گردن یوسف؟
به خون زن کجا رنگین کند سرپنجه غیرت؟
دل از مردان رباید غمزهٔ مردافکن یوسف
❈۳❈
مه و خورشید را در سجده خود دیده در طفلی
کجا حسن زنان مصر گردد رهزن یوسف؟
چو از درد غریبی بندبندش در فغان آید
شود زنجیر آهن دل، شریک شیون یوسف
❈۴❈
منال ای صاحب بیت الحزن از چشم تاریکی
که خواهی گشت بینا از جمال روشن یوسف
عزیز مصر عزت زحمت خواری نمیبیند
چه پیه گرگ میمالند بر پیراهن یوسف؟
❈۵❈
چرا از تهمت ناگاه غمگین میشوی صائب؟
نَرُست از خار تهمت دامن پیراهن یوسف
کامنت ها