صائب تبریزی:جان آرمیده میشود از اضطراب عشق این رشته را دراز کند پیچ و تاب عشق
❈۱❈
جان آرمیده میشود از اضطراب عشق
این رشته را دراز کند پیچ و تاب عشق
صبح قیامت از دهن خم کند طلوع
چون بر لب آورد کف مستی شراب عشق
❈۲❈
مغزش ز جوش پرده افلاک میدرد
بر هر سری که سایه کند آفتاب عشق
آتش چه میکند به سپیدی که سوخته است؟
از آفتاب حشر نسوزد کباب عشق
❈۳❈
از خاک اهل عشق نظر خیره میشود
از ابر پردگی نشود آفتاب عشق
نبض از هجوم درد شود بیقرارتر
ساکن ز کوه غم نشود اضطراب عشق
❈۴❈
نظاره شکستهدلان وحشت آورد
سیلاب تند میگذرد از خراب عشق
صید مراد هردو جهان در کمند اوست
در هر دلی که ریشه کند پیچوتاب عشق
❈۵❈
اکسیر بینیازی ازین خاک میبرند
صائب چگونه پای کشد از جناب عشق؟
کامنت ها