صائب تبریزی:صبح قیامت بود چاک گریبان عشق شور دو عالم بود گرد نمکدان عشق
❈۱❈
صبح قیامت بود چاک گریبان عشق
شور دو عالم بود گرد نمکدان عشق
کورسوادان عقل محو کتابند و لوح
سینه روشن بود لوح دبستان عشق
❈۲❈
هر سو مو بر تنش شمع تجلی شود
دررگ هرکس دوید باده سوزان عشق
خاک وجودش شود همسفر گردباد
درقدم هرکه رفت خار بیابان عشق
❈۳❈
چون نتواند گرفت گردش خود راعنان ؟
نیست اگر گوی چرخ زخمی چوگان عشق
آینه اهل دل نقش نگیرد به خود
فلس ندارد به تن ماهی عمان عشق
❈۴❈
آب شود هرکه دید چهره شرمین حسن
محو شود هرکه یافت چاشنی خوان عشق
از پی رزق اهل عقل گرد جهان می دوند
ازجگر خود بود روزی مهمان عشق
❈۵❈
تیغ ستم دل شکافت ناوک غم دیده دوز
کیست که آید دلیر برسر میدان عشق؟
ریخت چو برگ خزان ناخن تدبیر را
عقده سر درگم زلف پریشان عشق
❈۶❈
خامه صائب عبث عرض سخن می دهد
پای ملخ راچه قدر پیش سلیمان عشق
کامنت ها