صائب تبریزی:از گرد خط آن غنچه مستور شود خشک درجام سفالین می پرزور شود خشک
❈۱❈
از گرد خط آن غنچه مستور شود خشک
درجام سفالین می پرزور شود خشک
شهدی که توان کرد لب خشکی ازو تر
حیف است که در خانه زنبور شود خشک
❈۲❈
داغی که به امید نمک چشم گشوده است
مپسند که از مرهم کافور شود خشک
از سردی دوران چه غم آتش نفسان را؟
حاشا که ز سرما شجر طور شود خشک
❈۳❈
وقت است ز افشردن سرپنجه مژگان
چون آینه در دیده من نور شود خشک
خط گرد برآورد ازان روی عرقناک
دریای محیط ازنظر شور شود خشک
❈۴❈
گر آب شود تیشه فرهاد عجب نیست
جایی که قلم درکف شاپور شود خشک
بزمی که دراو نغمه تر پرده نشین است
رگ در تن من چون رگ طنبور شود خشک
❈۵❈
پیچیدن سرپنجه من کار فلک نیست
کز دهشت من پنجه هم زور شود خشک
از جوش نشاطی که زند خون شهیدان
تاحشر محال است لب گور شود خشک
❈۶❈
از چوب محابا نکند شعله آتش
از دار کجا جرأت منصور شود خشک؟
چون تر شود از سرکه پیشانی زهاد؟
آن را که دماغ از می انگور شود خشک
❈۷❈
تا حکم تو بر شیشه و پیمانه روان است
مگذار لب صائب مخمور شود خشک
کامنت ها