گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:از تنک رویی شود همصحبت هر خار گل می کشد دایم ز حسن خلق خود آزار گل

❈۱❈
از تنک رویی شود همصحبت هر خار گل می کشد دایم ز حسن خلق خود آزار گل
نوبهاران را اگر میخانه در پرده نیست از کدامین باده رنگین می کند رخسار گل
❈۲❈
دارد از شبنم بهار آیینه اش پیش نفس بس که رفت از دیدن رخسار اواز کار گل
نیست دور شادمانی را بقای همچو برق تا به خود جنبیده ای می افتد از پرگار گل
❈۳❈
از سحر خیزان چراغ عیش گیرد روشنی می شود از اشک شبنم هر سحر بیدار گل
در گذر از شادی بی عافیت کز سادگی عمر خود کوتاه کرد از خنده بسیار گل
❈۴❈
نیست از آتش عنانی در بساط نوبهار انقدر فرصت که بیرون آرد از پاخارگل
رشته نبود این که بر گلدسته ها پیچیده است بر کمر بسته است از دست رخت زنار گل
❈۵❈
احتیاط بی شمار آخر به رسوایی کشد بوی خود را فاش کرد از پرده بسیار گل
از الف چون حرفهای مختلف پیدا شود در بهاران آنچنان می جوشد از هر خار گل
❈۶❈
قطره های شبنمش هرگز به این شوخی نبود چیده بادامن عرق گویا ازان رخسار گل
با لب میگون شراب لعل خون مرده است گلعذاری هر کجا باشد بود بیکار گل
❈۷❈
حسن را در خانه زین سیر می باید نمود جلوه دیگر کند بر گوشه دستار گل
خط برآورد از حجاب آن چهره مستور را در بهار از پوست می آید برون ناچار گل
❈۸❈
آنچنان کز زخمهای تازه جوشد خون گرم می زند جوش آنچنان از رخنه دیوار گل
چرب نرمی کن که می آرد به همواری برون دامن خود را درست از پنجه صد خار گل
❈۹❈
خون به خون شستن ندارد جز ندامت حاصلی کی برد زنگ کدورت از دل افگار گل
هایهوی بلبلان مهر دهان گفتگوست ورنه دارد در لب خامش سخن بسیار گل
❈۱۰❈
می نماید جا به اشک عندلیبان در لباس این که شبنم را دهد در دامن خود بارگل
چون زلیخا کز پی یوسف برآمد بی حجاب آنچنان دنبال آن سرو آید از گلزار گل
❈۱۱❈
با لب خندان و روی تازه یا رمن است غنچه بالین مریض و بستر بیمار گل
می دهد رنگی و رنگی می ستاند هر زمان بس که دارد انفعال از چهره دلدار گل
❈۱۲❈
صحبت روشن ضمیران توتیای بینش است می شود از قرب شبنم از اولوالابصار گل
عشق دارد فیضها نبود عجب گرسرزند بلبل یکرنگ را از غنچه منقار گل
❈۱۳❈
سازگاری بین که با آن بی نیازی می کشد دامن الفت به دست دیگران از خارگل
صبر کن بر تنگ چشمیهای گردون خسیس کاین چنین از تنگنای غنچه شد هموار گل
❈۱۴❈
در لباس از خون بلبل جامه رنگین می کند هر که صائب می زند بر گوشه دستار گل

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۲۳۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

زهرا
2019-07-16T19:54:19
با سلامبیت دوم از جهت صحت وزن میخانه ای درست می نماید
سید مصطفی سامع
2023-11-02T21:25:29.3371179
شعر شماره ۷۹رهبر حی  ابتدا کردم به نام قادر دادار گلمطلعم گل  خامه ام گل مصرع واشعار گل حمد گویم قادری را کو بود حی و قدیمذکر او گل شکر او گل  حمد آن بادار گل پس از آن آرم به لب نعت شه لولاک را اصل بستان رسالت احمد مختار گل سرور و سردار کل انبیا خیر البشرراه او گل ، شرع او گل  دین آن دلدار گل  مدح خوانم  از امیرمؤمنان شاه عربکو بود  فتاح خیبر  حیدر کرار گل خوانده  نفس مصطفی اورا به قرآن کبریانص او گل  آیه  گل ام الکتابِ یار گل  زهره زهرای اطهر  پاره قلب رسول عصمتش گل عفتش گل  عترت  اطهار گل صد چو حاتم ریزه خوار سفره مولا حسنبخشش گل جود او گل بذل بی اظهار گل سبط احمد رهبر آزادگان شاه شهیدکربلا در کربلا  گل عشق آن سالار گل سید سجاد امام العارفین  زین العبادورد او گل طاعتش گل سبحه و دستار گل  پنجمین شمع هدایت باقرعلم  لَدُنبینشش گل دانشش گل یاسمن رخسار گل جعفر نیکو لقب صادق بود بحر علوممسلکش گل مشربش گل مذهب سرشار گل موسی کاظم بود فرخنده خو، نیکو صبورحلم اوگل صبر او گل میرخوش کردار گل شاه دین شمس ولایت  هشتمین پیشوا رضا آستان گل روضه گل آن گنبد دوار گل جان جانان خسرو خوبان به عالم شاه جواد رأفتش گل شفقتش گل حب آن سردار گل حجت دهم نقی سلطان دریا دل نقی سالکش گل عارفش گل هادی دیندار گل  عسکری میر امم دارد به سامره مقام نام او گل شان او گل  میمنت آثار گل  رهبر حی قطب دوران مهدی دنیا ودین دوری اش گل غیبتش گل انتظارِ یار گل  سامعا در انتظار او بود هستی همهگر بیاید می شود این گلستان پر بار گل۵-۸-۱۴۰۲فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن