صائب تبریزی:خمار من نشکست از ایاغ چشم غزال فزود داغ جنونم ز داغ چشم غزال
❈۱❈
خمار من نشکست از ایاغ چشم غزال
فزود داغ جنونم ز داغ چشم غزال
به داغ لاله کجا التفات خواهد کرد
رمیده ای که ندارد دماغ چشم غزال
❈۲❈
به دیده ای که زوحدت سیاه مست شده است
یکی است داغ پلنگ و ایاغ چشم غزال
اگر ز باد خزان شمع لاله کشته شود
بس است بر سر مجنون چراغ چشم غزال
❈۳❈
ز آتشی که به دامان دشت مجنون زد
هنوز زیر سیاهی است داغ چشم غزال
نمی شود نکند شوق سرمه خاکم را
مرا که سوخت نفس در سراغ چشم غزال
❈۴❈
خوشا کسی که چو مجنون ازین جهان صائب
کشید رخت به کنج فراغ چشم غزال
کامنت ها