صائب تبریزی:جدا ز دولت وصلش به گریه ام مشغول به سبحه است سر و کار عامل معزول
❈۱❈
جدا ز دولت وصلش به گریه ام مشغول
به سبحه است سر و کار عامل معزول
به آب تا نرساند روان نمیگردد
به خانهای که کند قهرمان عشق نزول
❈۲❈
سپهر دشمن جانهای آرزومندست
که بر بخیل گران است میهمان فضول
تمام سجده سهوست طاعتی که مراست
مگر به قبله ابروی او شود مقبول
❈۳❈
نظر سیاه نسازد به کام هر دو جهان
ز گرد راه تو هر دیدهای که شد مکحول
تلاش کام تو را زیر چرخ زیبنده است
به صید ماهی اگر غرقه میشود مشغول
❈۴❈
مرا ز پست و بلند سپهر باکی نیست
به یک قرار بود مهر در طلوع و افول
بود چو سنگ فلاخن همیشه سرگردان
سبکسری که ز میزان عدل کرد عدول
❈۵❈
مراست گوشه دل خوشتر از چمن صائب
که زیر بال بود گلستان مرغ ملول
کامنت ها