صائب تبریزی:روزی که سوخت برق تجلی نقاب گل بلبل چگونه اب نشد از حجاب گل
❈۱❈
روزی که سوخت برق تجلی نقاب گل
بلبل چگونه اب نشد از حجاب گل
حاجت به سر گشودن مینای غنچه نیست
ما را بس است دیدن رنگ شراب گل
❈۲❈
بلبل ز زخم خار به فریاد آمده است
آه آن زمان که تیغ کشد آفتاب گل
در خار غوطه می زنم و خنده می کنم
بلبل نیم که ناله کنم در رکاب گل
❈۳❈
از باغ چون نسیم تهیدست می روم
با آن که چشم باختم از انتخاب گل
بلبل به خواب مستی و طفل نسیم شوخ
از یکدگر چگونه نریزد کتاب گل
❈۴❈
عاشق زبوی سوختگی تازه می شود
اینجا گل چراغ بود در حساب گل
تا آمده است بلبل ما در حریم باغ
خمیازه می کشد به دریدن نقاب گل
❈۵❈
صائب جواب آن غزل این که گفته اند
بلبل ز جام لاله ننوشد شراب گل
کامنت ها