صائب تبریزی:مرو بیرون ز عشرتخانه دل که می می جوشد از پیمانه دل
❈۱❈
مرو بیرون ز عشرتخانه دل
که می می جوشد از پیمانه دل
شراب و شاهد و ساقی و مطرب
برون آرد ز خود میخانه دل
❈۲❈
زمین گیرست سیر آسمانها
نظر با گردش پیمانه دل
کند در چشم انجم سرمه سایی
غبار جلوه مستانه دل
❈۳❈
ندارد قلزم پر شور امکان
کناری غیر خلوتخانه دل
به منزل می رساند سالکان را
تپیدنهای بیتابانه دل
❈۴❈
پر پروانه گردد پرده خواب
به هر جا بگذرد افسانه دل
حجاب آسمانها را بسوزد
فروغ گوهر یکدانه دل
❈۵❈
ز سیلاب فنا بر خود نلرزد
بنای محکم کاشانه دل
به قدر روزن داغ است روشن
درین ظلمت سرا غمخانه دل
❈۶❈
توان چون برق از عالم گذشتن
به پای همت مردانه دل
مرا بیگانه کرد از هر دو عالم
تلاش معنی بیگانه دل
❈۷❈
نگردد سبز هر تخمی که سوزد
درین مزرع بغیر از دانه دل
چراغ مهر و مه خاموش گردد
اگر ساکن شود پروانه دل
❈۸❈
شود رطل گران سنگ ملامت
ز بی پروایی دیوانه دل
ندارد صید گاه عالم غیب
کمینگاهی به جز ویرانه دل
❈۹❈
دل از دست سلیمان می ربایند
پریرویان وحدتخانه دل
چو برگ بید می لرزد ز دهشت
فلک درمجلس شاهانه دل
❈۱۰❈
زبون چون کبک در چنگ عقاب است
جهان در پنجه شیرانه دل
قیامت می شود هرجا که صائب
ز مستی سرکند افسانه دل
کامنت ها