صائب تبریزی:گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول گر گنج خواهی می گرد خراب اول
❈۱❈
گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول
گر گنج خواهی می گرد خراب اول
ان نقطه خاموشی درحرف نمی گنجد
بر طاق فراموشی بگذار کتاب اول
❈۲❈
از ترک هوا آخر با بحر یکی گردند
هر چند هوا جویند مردم چو حباب اول
از لطف بهار آخر دریای گهر گردد
جز دود و بخاری نیست هر چند سحاب اول
❈۳❈
تا در پس این پرده است دل صاف نمی گردد
چون زنده دلان بگذر از پرده خواب اول
از خنده عشق ای دل زنهار مشو ایمن
بستر ز نمک سازند از بهرکباب اول
❈۴❈
حاشا که طمع گردد دل سایل
گر عرض دهد بردل تلخی جواب اول
آنان که خبر دارند ار آخر کار خود
شرط است که بگذارند پارا به حساب اول
❈۵❈
افسرده تر از پیری است دولت چو کهن گردد
هر چنددل افروزست چون عهد شباب اول
هر چند چمن پیرا درپاس چمن کوشد
آتش نفسان از گل گیرند گلاب اول
❈۶❈
با ما سخنی سرکن کان مهر جهان آرا
ذرات جهان را داد تشریف خطاب اول
هشیار به حرف ما صائب نتوان پی برد
تر طیب دماغی کن ازباده ناب اول
کامنت ها