صائب تبریزی:بیتن خاکی چو نام نیکمردان زندهام سالها شد این لباس عاریت را کندهام
❈۱❈
بیتن خاکی چو نام نیکمردان زندهام
سالها شد این لباس عاریت را کندهام
گرچه برگ من زبان شکر و بار افتادگی است
همچنان از حسن سعی باغبان شرمندهام
❈۲❈
بس که چون یوسف گران بر خاطراخوان شدم
از وطن هرکس مرا آزاد سازد بندهام
مطلبم زین نعل وارون جز تلاش نام نیست
چون عقیق از نام در ظاهر اگر دل کندهام
❈۳❈
چون قلم تنگ بر من از سیهکاری جهان
نیست جز یک پشت ناخن دستگاه خندهام
نیست صائب غیر آه ناامیدی خوشهاش
تخم امیدی که من در شورهزار افکندهام
کامنت ها