صائب تبریزی:ساغر می کی بشوید گرد غم از سینهام همچو جوهر ریشه کرده زنگ در آیینهام
❈۱❈
ساغر می کی بشوید گرد غم از سینهام
همچو جوهر ریشه کرده زنگ در آیینهام
هر سر مویم چو سوزن رخنهای دارد ز غم
مشرق آه است چون مجمر سراسر سینهام
❈۲❈
گرچه خود عاجزترم از مور در جنگاوری
ناخن شیر از جگرها میدماند کینهام
لالهزاری در جگر دارم ز زخم مشکسود
میچکد چون نافه خون از خرقه پشمینهام
❈۳❈
حرف مهر از دشمن خونخوار باور میکنم
داغ دارد صبح را در سادهلوحی سینهام
سینهام از پرتو داغ است روشن اینچنین
از فروغ این گهر فانوس شد گنجینهام
❈۴❈
بس که دارم بر جگر سوراخها از نیش خلق
سُفته میآید برون گوهر ز بحر سینهام
تا گذشتم همچو صائب از می لعلی قبا
چون ردای زاهدان در مجلس می پینهام
کامنت ها