گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم در حریم غنچه زد چون لاله سودا بر سرم

❈۱❈
نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم در حریم غنچه زد چون لاله سودا بر سرم
کرده ام هموار بر خود عالم ناساز را جلوه دست نوازش می کند پا برسرم
❈۲❈
قامتم خم گشت و از کودک مزاجیها هنوز بر لب بام است چون طفلان تماشابر سرم
من که می دانم حیات خویش در جان باختن زیر شمشیرم اگر باشد مسیحا بر سرم
❈۳❈
پای نگذارم برون از حلقه فرمان عشق گرکند سنگ ملامت چون نگین جا برسرم
چون توانم ترک کار دلپذیر عشق کرد من که ذوق کار باشد کارفرما بر سرم
❈۴❈
بر امید عشق کردم اختیار زندگی من چه دانستم که افتد کار دنیا بر سرم
بی می روشن دل شبها نمی گیرم قرار شمع بر بالین بیمارست مینا برسرم
❈۵❈
شعله بیتابیم چون پنجه مرجان بجاست ریخت چشم خون فشان ه رچند دریا برسرم
آفتاب زندگانی بر لب بام آمده است سایه خواهی کرد اگر ای سرو بالابر سرم
❈۶❈
جلوه مستانه حشر آرزوها می کند وقت مستیها میا زنهار تنها بر سرم
دامن دشت جنون ملک سلیمان من است خوشتر از چتر پریزادست سودا برسرم
❈۷❈
همچنان گرد یتیمی درمیان دارد مرا چون گهر صائب اگر ریزند دریا برسرم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۳۶۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها