صائب تبریزی:تا به کی بر دل زغیرت زخم پنهانی خورم باتو یاران می خورند و من پشیمانی خورم
❈۱❈
تا به کی بر دل زغیرت زخم پنهانی خورم
باتو یاران می خورند و من پشیمانی خورم
نیست ممکن تازه رو گردد سفال خشک من
زان لب نو خط اگر صهبای ریحانی خورم
❈۲❈
گرچه پیش افتاده ام درراه شوق از برق و باد
همچنان از همراهان نیش گرانجانی خورم
از شکر چشم سفید مصر درراه من است
چند گرد کاروان چون ماه کنعانی خورم
❈۳❈
من که عالمگیر می گردم ز طوفان چون تنور
در دهانم خاک اگر نان تن آسانی خورم
تشنه مرگم به عنوانی که چون آب خمار
زخم شمشیر شهادت را به آسانی خورم
❈۴❈
می کنم در کار ساحل این کهن تابوت را
تا به کی سیلی درین دریای طوفانی خورم
در دماغ تیره من مایه سودا شود
لقمه خورشید اگر چون شام ظلمانی خورم
❈۵❈
من که هر جا می روم چون مور رزقم با من است
روزی خود را چه از خوان سلیمانی خورم
سینه من نیست خالی ازگهر تا چون صدف
در سخاوت روی دست ابرنیسانی خورم
❈۶❈
بر ندارد سر زبالین دیده حیران من
گر زهرمژگان خدنگی همچو قربانی خورم
من که شمشیر از برای نفس می زنم
صائب از غفلت چرا نان مسلمانی خورم
کامنت ها