صائب تبریزی:روزگاری در رگ جان پیچ و تاب افکندهایم تا ز روی شاهد معنی نقاب افکندهایم
❈۱❈
روزگاری در رگ جان پیچ و تاب افکندهایم
تا ز روی شاهد معنی نقاب افکندهایم
همخیالان را به همت دستگیری میکنیم
نیست از غفلت اگر خود را به خواب افکندهایم
❈۲❈
همره کاهل گرانی میبرد از پای سعی
سیل را در ره مکرر از شتاب افکندهایم
ما ز روشن گوهری از پله افتادگی
سر چو شبنم در کنار آفتاب افکندهایم
❈۳❈
از لب میگون او قانع به می گردیدهایم
مهر گل از دوربینی بر گلاب افکندهایم
هیچ کس در خاکساری نیست چون ما خوشعنان
چشم پیش پای مردم چون رکاب افکندهایم
❈۴❈
بهر دیدارت نظر را شستوشویی میدهیم
بیتو گر چشمی به روی آفتاب افکندهایم
عارفان دل ساده میسازند از نقش و نگار
ما نظر از دلسیاهی بر کتاب افکندهایم
کامنت ها