صائب تبریزی:چند چون اخگر نفس در زیر خاکستر زنیم خیز تا از چرخ نیلی خیمه بالاتر زنیم
❈۱❈
چند چون اخگر نفس در زیر خاکستر زنیم
خیز تا از چرخ نیلی خیمه بالاتر زنیم
از بساط خاک برچینیم بزم عیش را
با مسیحا در سپهر چارمین ساغر زنیم
❈۲❈
بزم گل بازی فرو چینیم در گلزار قدس
ثابت و سیار را چون گل به یکدیگر زنیم
در بساط آفرینش هر چه درد و داغ هست
دسته بندیم و به رغبت همچو گل برسر زنیم
❈۳❈
راه امن بیخودی را کاروان در کار نیست
چون قدح تنها به قلب باده احمر زنیم
خار و خاشاک وجود خویش را چون گردبار
جمع سازیم و زبرق آه آتش در زنیم
❈۴❈
نیست پروای سیاهی برق عالمسوز را
یکقلم آتش به کلک و کاغذ و دفتر زنیم
گرد هستی را فرو شوییم از رخسار روح
در دل تیغ شهادت غوطه چون جوهر زنیم
❈۵❈
بستر از خون بالش از شمشیر مردان کرده اند
چون زنان پیر تا کی تکیه بر بستر زنیم
بیقراری بادبان کشتی وامانده است
موج گردیم و بر این دریا بی لنگر زنیم
❈۶❈
مجمر گردون ندارد عرصه جولان ما
سر برون چون شعله بیباک ازین مجمر زنیم
نه دماغ انجمن نه برگ خلوت مانده است
عالم دیگر بجوییم و در دیگر زنیم
❈۷❈
این جواب آن که می گوید حکیم غزنوی
تا کی از هجران او ما دستها بر سر زنیم
کامنت ها