صائب تبریزی:ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم سر شوریده منصور را بر دار می بستم
❈۱❈
ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم
سر شوریده منصور را بر دار می بستم
من آن روزی که در عشق سخن ثابت قدم بودم
کمر در خدمت هر نقطه چون پرگار می بستم
❈۲❈
زدینداری اسیر صد گره چون سبحه گردیدم
رهین یک گره بودم اگر زتار می بستم
تو با اغیار در سیر چمن بودی و من در دل
ز آه سرد نخل ماتم اغیار می بستم
❈۳❈
به تکلیف بهاران شاخسارم غنچه می بندد
اگر در دست من می بود اول بار می بستم
اگر صائب هوا می بود در فرمان عقل من
به دوش باد تخت خود سلیمان وار می بستم
کامنت ها