گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:غبار هستی خود سرمه چشم فنا کردم کفی خاکستر افسرده در کار صبا کردم

❈۱❈
غبار هستی خود سرمه چشم فنا کردم کفی خاکستر افسرده در کار صبا کردم
نمی سوزم اگر برق اجل در خرمنم افتد که من در خوشگی از کاه گندم را جدا کردم
❈۲❈
ز فوت وقت اگر در خون نشینم جای آن دارد که از کف دامن پیراهن یوسف رها کردم
به آب روی همت خاک را زر می توان کردن غلط کردم که عمر خویش صرف کیمیا کردم
❈۳❈
سرانگشت ندامت چون نگرید خون به حال من مکرر دامن دولت به دست آمد رها کردم
دل چرخ از غبار خاطر من چون نیندیشد مکرر آفتابش را چراغ آسیا کردم
❈۴❈
چه مرغم من که از اندازه پرواز خود گویم چو برگ گاه پروازی به بال کهربا کردم
به اکسیر قناعت خون آهو مشک می گردد به خون دل من این تحقیق در چین ختا کردم
❈۵❈
زپیغام من مشتاق پهلو می کنی خالی سزای من که مکتوب ترا بن قبا کردم
چرا صائب نباشد آسمان زیر نگین من سخن خورشید شد تا مدح شاه اولیا کردم
❈۶❈
نمی آید به کوشش دامن روزی به کف صائب و گرنه من تردد بیشتر از آسیا کردم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۴۹۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها