گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:همان بیگانه ام با خلق هر چند آشنا باشم چو نور دیده در یک خانه از مردم جدا باشم

❈۱❈
همان بیگانه ام با خلق هر چند آشنا باشم چو نور دیده در یک خانه از مردم جدا باشم
ز گرد سرمه چشم غزالان است خاک من شود بیگانه از عالم به هر کس آشنا باشم
❈۲❈
سپهر از کجرویها توتیا کرد استخوانم را چو بارم آرد شد دیگر چرا در آسیا باشم
اگر چه سایه ام منشور دولت در بغل دارد برای استخوان سرگشته دایم چون هما باشم
❈۳❈
به جان بخشی سیاهی از سرداغم نمی خیزد همان از تیره بختانم اگر آب بقا باشم
کمند جذبه من کوه آهن بر کمر دارد به سوزن برنمی آیم اگر آهن ربا باشم
❈۴❈
همان بهتر کز این محفل برآیم آستین افشان که بار گردن خلقم اگر دست دعا باشم
اگر چه سنگ را در ناله آرد بار درد من فتد چون سیل اگر بر کوه راهم بی صدا باشم
❈۵❈
بحمدالله مکافات عمل از پیشدستیها مرا نگذاشت در اندیشه روز جزا باشم
قمار پاکبازی مهره بی نقش می خواهد چه افتاده است در ششدرز نقش بوریا باشم
❈۶❈
ندارم آبروی شبنمی در پیشگاه گل به این خواری و بیقدری درین گلشن چرا باشم
ز پیش پا ندیدن سیل آمد راست تا دریا چه غماز بلند و پست عالم چون عصا باشم
❈۷❈
ز راه خاکساری کسب عزت کرده ام صائب که چون خورشید هم بالای سر، هم زیر پا باشم

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۵۵۵۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها