صائب تبریزی:هر چه احسان تو داده است به ما آن داریم ما چه داریم ز خود تا ز تو پنهان داریم
❈۱❈
هر چه احسان تو داده است به ما آن داریم
ما چه داریم ز خود تا ز تو پنهان داریم
می رسد واجبی ما ز نهانخانه غیب
ما چه شرمندگی از عالم امکان داریم
❈۲❈
چشم رغبت نگشاییم به سی پاره ماه
در نظر روی تو پیوسته چو قرآن داریم
تیرباران حوادث قفس ما نشود
دل شیریم، چه پروای نیستان داریم
❈۳❈
خس بازیچه دریا، دل هشیاران است
ما که مستیم چه اندیشه ز طوفان داریم
گر قفس ز آهن و فولاد بود می شکنیم
طوطیانیم که رو در شکرستان داریم
❈۴❈
دست در دامن ما زن که چو سیلاب بهار
از خرابات جهان روی به عمان داریم
داغ عشق تو ز اندازه ما افزون است
دستی از دور بر این آتش سوزان داریم
❈۵❈
دست کوتاه ز دامان گل و پا در گل
حال خار سر دیوار گلستان داریم
خیمه در مصر چو پیراهن یوسف زده ایم
جلوه ها در نظر مردم کنعان داریم
❈۶❈
زنگیان دشمن آیینه بی زنگارند
به کز این تیره دلان آینه پنهان داریم
رزق دست و دهن ما ز سر خوان فلک
پشت دستی است که پیوسته به دندان داریم
❈۷❈
گر چه از تنگدلانیم به ظاهر صائب
چه فضاها که درین گوشه زندان داریم
روزی ما نبود غیر دل ما صائب
خبر از عاقبت نعمت الوان داریم
❈۸❈
صائب این آن غزل عارف روم است که گفت
چه غم از زر نبود، چون مدد از کان داریم
کامنت ها