صائب تبریزی:ز خال روز سیاهی که داشتم دارم ز زلف رشته آهی که داشتم دارم
❈۱❈
ز خال روز سیاهی که داشتم دارم
ز زلف رشته آهی که داشتم دارم
رسید اگر چه به پایان چو شمع هستی من
ز اشک و آه سپاهی که داشتم دارم
❈۲❈
تو داد وعده خلافی بده به خاطر جمع
که من همان سر راهی که داشتم دارم
درین بهار که یک سبزه زیر سنگ نماند
ز زیر بال پناهی که داشتم دارم
❈۳❈
چه سود ازین که سرم چون حباب رفت به باد
ز فکر پوچ کلاهی که داشتم دارم
به وصل گمشده خود رسید هر بی چشم
منم که چشم به راهی که داشتم دارم
❈۴❈
ز خرمن است چه حاصل دل حریص مرا
که چشم بر پر کاهی که داشتم دارم
به رو اگر چه گناه مرا نیاوردند
ز انفعال گناهی که داشتم دارم
❈۵❈
ز خوان وصل نشد سیر دیده ام صائب
گرسنه چشم نگاهی که داشتم دارم
کامنت ها