صائب تبریزی:چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم
❈۱❈
چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم
من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم
خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
❈۲❈
مروت است که بوسد لب تو ساغر و من
ز دور بوسه بر آن لعل آبدار کنم
شبی چو روز قیامت دراز می خواهم
که بیحساب ترا یک به یک شمار کنم
❈۳❈
خمار آن لب میگون به می نمی شکند
چه لازم است که خون در دل خمار کنم
ز آفتاب به چشم من آب می گردد
چگونه خیره نظر بر جمال یار کنم
❈۴❈
حجاب جوهر آیینه می شود صیقل
چسان مطالعه آن خط غبار کنم
به بوسه تلخی هجران نمی رود ز مذاق
به حرف چون ز لب یار اختصار کنم
❈۵❈
طراوت تو ز آب مستغنی است
دو چشم خود به چه امید اشکبار کنم
فغان که نیست مرا عمر جاودان چون خضر
که حلقه حلقه آن زلف را سرشمار کنم
❈۶❈
مرا غرض ز عنانداری حیات این است
که در رکاب تو این نیم جان نثار کنم
چنان ربوده ز من شوق دیدن تو قرار
که چشم بسته ز خلد برین گذار کنم
❈۷❈
حذر ز صبح قیامت ندارد آن کافر
سفید چشم چه در راه انتظار کنم
یسر نیامده ایام عمر، می خواهم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم
❈۸❈
ز چشم او به نگاهی ز دور خرسندم
من آن نیم که غزال حرم شکار کنم
ز اشک و آه نگردید مهربان صائب
دگر چه با دل سنگین آن نگار کنم
کامنت ها